«فراچاپ»، بستر انتقال تجربه پیشکسوتان صنعت چاپ استان
به گزارش فراچاپ، در ادامه دیدارهای صمیمانه اعضای شرکت تعاونی صنعت چاپ خراسان رضوی با پیشکسوتان عرصه چاپ و نشر، جمعی از مدیران واحدهای تولیدی با «محمود ناظران پور» پیشکسوت این عرصه دیدار و گفتوگو کردند. در این دیدار که در فضایی بسیار صمیمانه به میزبانی وی برگزار شد، علیاصغر جلیلیان مدیرعامل شرکت تعاونی صنعت چاپ استان،لطفی عضو هیات مدیره تعاونی صنعت چاپ عباس سرابیان نایب رئیس اتحادیه و صالحی مشاور اتحادیه صنف چاپ و همچنین سیدجلال فیاضی مدیرمسئول و سردبیر ماهنامه فراچاپ حضور داشتند.
دراین دیدار آقای جلیلیان مدیرعامل شرکت تعاونی چاپ خراسان رضوی با تشکر از بیش از نیم قرن خدمات آقای ناظران پور هدف از دیدار با پیشکسوتان را قدردانی از آنها و انتقال تجربیات ارزشمند آنها به نسل جدید دانست .
در این دیدار آقای ناظران پور با تشکر از این اقدام خداپسندانه به بیان خاطرات خود از دوران نوجوانی و آغاز به کار در بخش حروفچینی و نیز فعالیتهای مدیریتی خود در راه اندازی چاپخانههای دانشگاه فردوسی مشهد و آستان قدس رضوی پرداخت .
به گفته وی، جوانترهای صنعت چاپ استان باید بدانند چاپخانه چرخاندن، چاپخانهچی میخواهد؛ یعنی کسی که دانش آن و البته عشقش را داشته باشد زیرا نمیشود یک نفر حروف را نشناخته و کار را ندانسته، اراده کند چاپخانه اداره کند و از عهده کار نیز بربیاید.
سلسله خاطرات آقای محمود ناظران پور از این شماره در فراچاپ منتشر خواهد
شد.
از ناظر خیابان تا ناظران پور چاپ
با درود فراوان به یاران صنعت چاپ . من، محمود ناظران پور، زادهٔ شهریور ۱۳۱۹ شمسی ، قراراست طیّ سلسله نوشتارهایی با شما از گذشتهٔ صنعت چاپ مشهد بگویم که خواه نا خواه بخشی از خُرده فرهنگ مشهد نیز با آن خواهد بود وخودم امیدوارم آنچه می نویسم از آنجا که همه برپایهٔ دیدههای مستند و نیز شنیدههای مورد اعتماد است شما دوستان را مورد پسند افتد .
من کودکی بسیار پر خاطره ، هم جذاب و هم پر مخاطره داشته ام . در صورتی که کل این نوشتار مورد پسند قرارگیرد، شرح زندگی خود را – بجز آنچه به چاپ مربوط می شود وشما شاهد آن هستید ـ خواهم نوشت .
پدرم حاج حسن ناظر و پدرش رجب ناظر، هردوتن یکی پس از دیگری از اواخر دورهٔ قجر تا میانهٔ سالهای دههٔ بیست، بر نهر بزرگ خیابان از سوی آستان حضرت رضا نظارت داشته ومورد وثوق نایب تولیتهای آستانه بوده اند .
نهر خیابان که از «چشمه گیلاس، یا گلسب» سرچشمه می گرفته وآب فراوان داشته، نخست به شهر تاریخی توس تعلق داشته و اهالی آن شهر با آن زراعت فراوان داشته اند.
پس از ویرانیِ توس – که گویند به دست سپاه تیمور بوده ـ اهالی توس به سناباد که مدفن حضرت رضا در آن ناحیه و در باغ حُمَیدبن قُحطبه قرارداشت، کوچ کردند و شهر مشهدالرضا به برکت مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام رونق گرفت و گویش غالب که همان گویش اهالی توس و به احتمال زیاد، گویش فردوسی بزرگ و به طریق اولیٰ گویش اشکانیان بوده ـ که از همین نواحی خراسان بزرگ برخاسته اند و شهر «اشک آباد» که ما آن را به غلط «عشق آباد» می نامیم ـ پایه گذارش اُرُد ارشک یا اشک اول بوده است (نام آرش را فردوسی از این نام برگرفته است) عشق آباد، هم اکنون در ترکمنستان و نزدیک مرز ایران است وآنان نام این شهر را «اشک آباد» می نویسند و می خوانند. به هر روی مشهد رونق گرفت و آب نهر بزرگ و بابرکت گلسب به کَشَف رود تاریخی می ریخت (کشَف=لاک پشت) ـ پدرم تعریف می کرد درزمانهای بسیار قدیم، لاک پشتی بزرگ وسط این رود تا مدتها متوقف بوده ومردم از پشت آن برای گذر از رود خروشان استفاده می کرده اند و بدین لحاظ کشف رودش نامیده اند ـ به هرروی، گویا توسط شاه عباس اول و سپس نادرشاه ، و بر اثر تقاضای بسیار اهالی مشهد ـ که از کم آبی و بدطعم بودن آب چاههای سطح شهر در عذاب بودند ـ آب چشمه گیلاس یا «گُلَسب» را به مشهد آوردند و این کار در زمان خود، یک کار مهندسی بی نظیر و اتمام آن به دست امیر علی شیر نوایی بوده است که از آغاز(چشمهٔ اصلی) تا پایان (کوه سلطان مشرق، که اکنون در دامنه اش، شهرک رضوی قراردارد) حدود بیست فرسنگ را می پیموده است، پدر من با آن که چندین میرآب زیر نظرش بوده اند، هفته ای یک نوبت در گرما و سرما، طول این نهررا با اسب طی می کرده و همه جا را با دقت زیر نظر داشته، مرحوم اسدی که خودش نیز احساس مسؤولیت داشته یک روز پدرم را می بیند که در سرما داخل نهر رفته و شکاف نهر را که آب از آن هرز می رفته درحال پر کردن است همان جا دستور می دهد زمینی برای ایجاد یک باغ شخصی به حاجی ناظر پاداش بدهند. ضمناً برای محافظت ازخود، در این مسافت طولانی، مرحوم اسدی یک قبضه موزر آلمانی با تعداد زیادی فشنگ، رسماً به او بخشیده بود که من درکودکی از نهانگاهش آگاه شده بودم وباآن بازی می کردم وچه خطرناک! بعدها گم شد و از سرنوشتش خبری ندارم .
آب فراوان این نهر قبل از ورود به شهر ، تمام باغهای شمال غربی مشهد را که به «باغهای نکاه» مشهور بودند سیراب می کرد وسپس از دروازه قوچان وارد مشهد می شد و از وسط خیابان اصلی مشهد که مدفن حضرت در میانهٔ آن بود می گذشت، پس از طی نیمی از این خیابان به حرم مطهر می رسید، از زیر بست بالا خیابان رد می شد و وارد صحن عتیق «انقلاب» یعنی اولین صحنی که درزمان شاه عباس ساخته شده و ایوان عباسی ، سقاخانه و گنبد الله وردی خان در آن قرارداشته ودارد ، روی آن باز و در دو سوی سقاخانه جاری بوده، با پلههایی برای وضوگرفتن زائران و شستن پا و غیره، مجدداً یکی می شده و از زیر بست پایین خیابان رد شده و باز در معرض استفادهٔ عموم قرار می گرفت، بودن حرم در میانهٔ راه، این خیابان اصلی را به دو قسمت بالا خیابان و پایین خیابان تقسیم می کرد و از همین بابت این نهر به «نهر خیابان» شهرت یافت.