رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی: صنعت؛ تشنه عدالت در حکمرانی

رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی از چالش‌ها و فرصت‌های صنعت چاپ می‌گوید

اگرچه به باور بسیاری از کارشناسان، فعالیت واحدهای چاپ و بسته بندی دارای پیوست‌های مشخص فرهنگی و اجتماعی است، اما هرچه باشد، این حوزه یک صنعت مادر، بزرگ و بسیارمهم است و همین موضوع بهانه‌ای شد تا فراچاپ در گفت وگوی اختصاصی با فیروز ابراهیمی، رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی به بررسی چالش‌های موجود و راهکارهای بقای صنعت چاپ بپردازد.

شاید کلیشه باشد اما بهتر است به عنوان پیش درآمد ورود به این گفت‌وگو، به ما بگویید که نظر شما درباره صنعت چاپ خراسان رضوی چیست؟

شاید یکی از قدیمی‌ترین صنایع این کشور، صنعت چاپ باشد که در برخی آمارها حتی چندهزارسال را برای سابقه آن ذکر کرده‌اند اما با درنظر گرفتن شاخصه‌های صنعتی، قدمت آن به 150 سال می‌رسد که بازهم آن را به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین حوزه‌های فعالیت صنعتی و اقتصادی مطرح می‌کند. خراسان رضوی از جمله پیشتازان این زمینه محسوب می‌شود و این‌جا بیش از 500 واحد چاپی به تولید و فعالیت در زمینه‌های مختلف مشغول هستند که فراتر از خودشان، نیاز مبرم و مستمر سایر عرصه‌های فعالیت صنعتی را تأمین می‌کند.

به نظر من فعالیت در حوزه صنعت چاپ فراتر از یک کنش‌گری اقتصادی، ماهیت اجتماعی دارد؛ زیرا چاپخانه‌داران ما چه آن دسته که متمرکز بر حوزه چاپ کتاب هستند و چه واحدهای صنعتی که بسته‌بندی محصولات مختلف صنایع دیگر را تأمین می‌کنند، در هرحال به سلیقه مشتری جهت می‌دهند و از این نظر، بر افکار عمومی تأثیرگذاری مستقیم دارند. با این حال، صنعت بسیارگسترده چاپ در سال‌های اخیر با مشکلات فراوانی روبه رو بوده، اما به نظرم باید این نکته را هم یادآوری کنم که همه توفیقات چاپخانه‌داران و فعالان این صنعت هم در همین زمان حاصل شده است؛ بنابراین این پیشرفت همزمان با چالش، تاب‌آوری چاپخانه‌داران خراسان رضوی را به شکلی رقم زده که حتی با وجود تهدیدات اقتصادی، فرصت‌های پیشرفت را از دست نمی‌دهند.

امیدواریم با درایت عزیزان ما در اتحادیه و شرکت تعاونی صنعت چاپ استان، این مشکلات هم به‌تدریج حل شود.

درباره حمایت‌های دولتی بحث زیاد است اما اینجا می‌خواهیم از شما بپرسیم که به نظرتان میدان‌داران عرصه صنعت چاپ، مدیران چاپخانه‌ها و اعضای اتحادیه چه کار می‌توانند بکنند که به همت جمعی خودشان، پیشرفتی حاصل شود؟

اولاً این را به شما بگویم خیلی سال است که صنعت را از شیر نفت گرفته‌اند. دیگر فرقی نمی‌کند؛ چه صنعت چاپ استان ما و چه سایر رده‌های صنعتی اگر بخواهند صبر کنند تا دولت برایشان کاری بکند، باید خود را آماده بن بست کنند. همین الان شما می بینید در حوزه انرژی و صنعت که قرار بود دولت میدان‌دار آن باشد، مشکلاتی به وجود آمده که حتی بخش خصوصی به خاطر سوء مدیریت‌ها و بی‌تدبیری‌های دولتی متضرر می‌شود. اگر حوزه صنعت و به‌خصوص چاپخانه‌داران ما دست بر زانوی خود نگیرند، وحدت رویه نداشته باشند و همت جمعی را در دستورکار قرار ندهند، قطعاً روزگار به مراتب سخت‌تری در انتظارشان است. شما ببینید همین اواخر یک بحث جدیدی را راه انداخته‌اند به نام ترانزیت انرژی. ظاهراً فرمول مشخصی برای محاسبه دارد اما مثل همان عدد پی در کار شهرداری‌ها که هیچ‌کس از آن سردر نمی‌آورد [با خنده]، این‌جا هم یک سازوکاری تراشیده‌اند تا برای زیرساخت‌هایی که قبلاً صاحبان صنایع آبونمان و پول آن را داده‌اند، از 2 تا بیش از 10 برابر مصرف هر واحد از تولیدکنندگان پول بگیرند.

به طور کلی، شرایط امروز صنعت در ایران بسیار سخت است. امروزه خیلی آشکار و در عمل داریم مشاهده می‌کنیم مسئولان ما پالس‌های صریحی می‌دهند که صنایع خودشان باید به فکر تأمین نیازهای خود به انرژی و حوزه های دیگر باشند و به عبارت دیگر، شرایطی ایجاد شده که به دلیل چهاردهه سیاست‌گذاری غلط در حوزه اقتصاد، این ناترازی‌ها و مشکلات اساسی گریبان‌گیر صنعت شوند.

البته شما قبلاً در یک سخنرانی به صراحت از این شکل نام‌گذاری گلایه کرده بودید و تأکید داشتید یکی از آسیب‌های موجود، نام‌گذاری همین بحران‌های موجود با نام‌های زیبا مثل ناترازی است. درست است؟

بله این باور قلبی من است. ما با روکش‌های قشنگی که بر مشکلاتمان می‌کشیم، به چالش‌های موجود دامن می‌زنیم. برای نمونه، ببینید به هرحال ما چیزی به نام سرانه مصرف داریم. همین نانی که سر سفره‌ها مصرف می‌کنیم، یک سرانه دارد. مصرف ما در کشور دارای سرانه است. از این موارد گرفته تا برقی که در کارخانه‌های ما مصرف می‌شود، سرانه دارد. حالا اینکه شما برای مصرف هیچ الگوسازی نکنید تا اسراف در همه شئون و زمینه ها جریان داشته باشد، اما به وقت بروز کاستی، فوری دست بر مصرف اساسی‌ترین و مهم‌ترین جریان اقتصادی کشور یعنی صنعت بگذارید، هیچ مبنا و منطق معقولی ندارد.

به نظر من، این کلمه ناترازی یک واژه بزک کرده برای بحران‌هایی در حوزه انرژی، آب، محیط زیست و حتی صندوق‌های بازنشستگی است که امروزه وجود دارند و حل و فصل آن نیازمند همت جمعی است. من معتقدم اگر این همت جمعی وجود نداشته باشد، گرفتاری‌ها و حتی ریزش‌های ما در آینده بسیار جدی تر خواهد بود؛ بنابراین فرض ما باید بر این باشد که دولت حمایتگر از اساس وجود ندارد. به نظر من، فعالان صنعت چاپ هم مثل سایر صنعتگران ما باید رویه جاری خود را بر همان ضرب‌المثل مشهور بگذارند که می‌گوید «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان»! یعنی همین که دولت موانع جدید ایجاد نکند، کافی است تا ما شاهد بهبود اوضاع و حتی پیشرفت باشیم؛ زیرا صنعت به قدری در یک دهه گذشته جان سخت شده که به باور صحیح، خودش می‌تواند گلیم خودش را از آب بکشد.

البته یک موضوع مهمی وجود دارد که باید بگویم. منظور ما از دولت، دولت چهاردهم یا سیزدهم نیست، بلکه کل حاکمیت است؛ زیرا به دفعات دیده شده حتی قوای دیگر از مجلس و قضائیه گرفته تا نهادهای مختلف، کمر به سنگ اندازی در کار صنعت و اقتصاد بسته‌اند؛ بنابراین بخش اقتصاد کشور باید دست بر زانوی خود بگذارد، هر رشته صنعتی اجتماعی از تشکل مرتبط با خود را تشکیل دهد و تقویت کند تا در این فضای کار متفاوت، موانع را پشت سر بگذارند.

در یک کلام بپرسم. به نظر شما راه چاره چیست؟

همه کارشناسان اقتصادی برای شرایط امروز اقتصاد ایران، نسخه واحد و مشخصی دارند که متشکل از چند اصل راهبردی است. توصیه ما به فعالان حوزه چاپ و بسته‌بندی نیز همین است. اول اینکه باید به سمت تولید در مقیاس زیاد حرکت کرد. ما با پدیده‌ای در اقتصاد کشور مواجه‌ایم که تولیدات خرد را به تدریج از چرخه اقتصادی حذف می‌کند. شما این رویه را در سطح توزیع و مصرف هم مشاهده می‌کنید، به طوری که به‌تدریج این «مال»ها و فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای، درحال حذف واحدهای کوچک هستند و پیش‌بینی ما این است که تا یک دهه آینده، بیش از 90 درصد از مغازه‌های محلی از بین برود. سیستم توزیع به این سمت دارد حرکت می‌کند و سیستم تولید هم باید چنین رویه‌ای داشته باشد. در کل دنیا هم وضع به همین صورت است و شما می‌بینید امروزه واحدهای بزرگ دیگر متعلق به یک نفر یا یک خانواده نیست، سهامداران متعددی دارند، حتی در بورس عرضه می‌شوند و هر روز خبر ادغام دو یا چند نام تجاری بزرگ به سرتیتر خبر رسانه‌های جهان تبدیل می‌شود. به همین دلیل، توصیه ما به همه صنعتگران و به‌خصوص واحدهای صنعت چاپ این است که اگر فعالیت کوچک مقیاس دارند، زمینه شراکت را رقم بزنند، چند واحد باهم ادغام شوند و چاپخانه‌های بزرگ‌تر با زمینه فعالیت گسترده تر را ایجاد کنند.

دومین اصل مهم برای توسعه اقتصادی چاپخانه‌های ما در این فضای پربلای اقتصادی این است که باید نیازهای مشتریان و تقاضاهای بازار کشف و احصا شود. ارتقای کیفیت در محصولات، ارائه تولید و خدمات منطبق با کیفیت به همراه مشتری مداری باید سرلوحه کار چاپخانه‌های ما باشد. اگر می‌گوییم مشتری‌مداری مهم است، یک جنبه از مشتری‌مداری همین توجه به نیازهای روز بازار است که مشتری آن را تعیین می‌کند. یک ضرب‌المثل ژاپنی می‌گوید مشتری خداست؛ منظور اینکه این خواست و سلیقه مشتریان است که به روند تولید جهت می‌دهد و فعالیت یک صنعت را در حوزه تولید و توزیع به سمت و سوی خاصی هدایت می‌کند.

حذف هزینه‌های زائد و غیرضرور که سبب کاهش قیمت تمام شده می‌شود، یکی دیگر از اصول راهبردی پیشرفت اقتصادی است. شما امروزه می‌بینید صنایع چین که بازار تمام کشورهای دنیا را تسخیر کرده‌اند، یک امتیاز مهم و بزرگشان همین ارزان بودن در عین فراوانی است. شاید جایی حتی کمیت محصول نهایی را هم کاهش دهند، اما شما می‌بینید صنعت چین هر روز دارد راهکارهای جدیدی را بررسی می‌کند تا در نهایت، محصولش در بازارهای آسیا، اروپا و حتی آمریکا ارزان تر از نمونه‌های بومی باشد، مزیت فروش پیدا کند و گوی سبقت را از رقبا برباید.

یک اصل راهبردی دیگر برای پیشرفت اقتصادی چاپخانه‌های ما تجهیز به دانش روز است. اینکه ما امروز هنوز تلاش داشته باشیم ماشین‌آلات و دانش ما در سطح نسل های 2 و 3 باشد، دیگر جواب نمی‌دهد. باید موانع موجود را به هر قیمت ممکن پشت سر بگذاریم تا دوشادوش رقبای خارجی، هوش مصنوعی مسئولیت مدیریت خطوط تولید ما را برعهده بگیرد. نمی‌گوییم ژاپن و آلمان بلکه در سال‌های اخیر، حتی چاپخانه‌های ترک و امارات، چنین راهبردی را در دستورکار قرار داده‌اند و ثمره آن را با پیشرفت‌های چشمگیر و رشد فزاینده کمی و کیفی در تولید دیده‌اند.

در مصاحبه‌ای که به‌تازگی با معاون وزیر اقتصاد داشتیم، ایشان به صراحت تأکید کردند اعمال فشار بر صنعت برای تأمین انرژی، راهبردی برای استقلال و خودکفایی واحدهای تولیدی است تا تاب‌آوری آن‌ها در شرایط سخت اقتصادی افزایش پیدا کند. به نظر این ادعا منطقی است. نظر شما چیست؟

مفهومی وجود دارد به نام عدالت در حکمرانی. ما امروزه در کشور بیش از 20هزار مگاوات کمبود برق داریم. روزانه 250 میلیون لیتر کمبود گازوئیل برای نیروگاه‌ها وجود دارد و آمار تقریبی درباره کمبود گاز نیز مشابه است. حالا در این شرایط، عدالت در حکمرانی چه حکم می‌کند؟ اینکه وقتی شما منابع دارید، بالمناصفه میان همه اقشار توزیع کنید و وقتی هم که مثل الان با محدودیت مواجه هستید، بازهم رویکرد شما منطبق بر عدالت در حکمرانی باشد و فشار محدودیت نیز بالمناصفه بر همه اقشار باشد.

به طور کلی، از اساس کار درستی است که امروزه مسئولان ما با سیاست‌گذاری‌های سختگیرانه به دنبال استقلال صنعت از شبکه توزیع انرژی و خودکفایی واحدهای تولیدی باشند و راهبردی را دنبال کنند که همچون چین یا سایر کشورهای توسعه یافته، واحدهای صنعتی ما برقشان را خودشان تأمین کنند، مواد اولیه را خودشان وارد کنند، بی نیاز از تسهیلات بانکی باشند و موارد مشابه دیگر. بله من هم تأیید می‌کنم که صنعت اگر روی پای خودش ایستاد، دیگر آسیب‌پذیر نخواهد بود اما فشار امروز ما این است که مشکلات فقط برای ماست! ببینید مثلاً وقتی شما پیوست‌های بودجه اعتبار سالانه این کشور را مشاهده می‌کنید، سالیانه هزاران میلیارد تومان بودجه به جاهایی اختصاص پیدا می‌کند که من به عنوان شهروند هیچ خروجی خاص و شاخصی از آن ها مشاهده نمی‌کنم. در همین زمان، اگر سر بچرخانید، می‌بینید که شما در حوزه زیرساخت‌های درمان، انرژی و تولید در شرایطی هستید که شاید با یک‌دهم آن اعتبارات، گره‌های بزرگ باز می‌شود. دست و دلبازی حاکمیت در جریان‌های بی تأثیر و خست او در حوزه های زیرساختی است که صدای صنعتگر ما را درمی‌آورد. به عبارت دیگر، قابل درک است اینکه بگویند «بودجه نداریم» و در طرح های عمرانی، پروژه‌های اقتصادی و توسعه زیرساخت‌ها همیشه با کمبود اعتبار مواجه باشیم. بالاخره ما همه ایرانی و زاده همین مملکت هستیم و مشکلات ناشی از تحریم و عداوت دشمنان ملت برایمان قابل درک است، اما وقتی می‌بینیم کلیدواژه کمبود اعتبار فقط برای صنعت است و در بسیاری از زمینه‌های غیرمولد و بی‌تأثیر، هر ساله چند ده برابر صنعت پول‌پاشی می‌شود، این‌ها بالاخره نشان دهنده تعارض رفتار و تناقض در عمل است. حکمرانی مطلوب آن است که منابع را متعلق به 90 میلیون ایرانی بداند. من از شما سؤال می‌کنم. در این کشور چندین نهاد عریض و طویل نظارتی وجود دارد که الحق والانصاف هم کارشان را در بعضی زمینه‌ها به نحو احسن انجام می‌دهند، اما این پرسش هنوز بی پاسخ مانده که چرا نهادها و جریان‌هایی به واحد «همت» اعتبار دریافت می‌کنند بی آنکه خروجی شاخصی داشته باشند؟ آیا نباید نظارتی در این حوزه باشد که مثلاً اگر نهادی فلان هزار میلیارد تومان بودجه از منابع ملی و متعلق به همه ملت گرفت، خروجی و محصول او نیز مطابق با همان اعتبار باشد؟

در دیدار اخیر صاحبنظران صنعت و اقتصاد با آقای رئیس جمهور، شما هم حضور داشتید و آن طور که در خبرها منتشر شد، شما در طرح بحث خود به همین مسائل اشاره کردید. درست است؟

بله. واقعیت امروز کشور ما این است که تخصیص بودجه، عدالت در حکمرانی را نشان نمی‌دهد. من این مطلب را به آقای رئیس جمهور هم گفتم. آن چیزی که آمارها نشان می‌دهند، ثابت می‌کنند این تبعیض وجود دارد. حالا البته آمار در کشور ما خیلی قابل اعتماد نیست؛ چون نهاد واقعاً مستقلی که تخصصی بر این حوزه متمرکز باشد، وجود ندارد اما با اغماض، اگر نخواهیم خیلی تشکیک کنیم، سؤال به حقی است اگر بپرسیم چرا صنعت ما در کشور مسئولیت 30 درصد از تولید ناخالص ملی را دارد، اما جور 70درصد از مالیات کشور بر دوش او است. عدالت در حکمرانی یعنی از یک‌سو عدالت در توزیع منابع و از سوی دیگر، عدالت در توزیع کاستی‌ها.

در دیدار با آقای رئیس جمهور، من به آقای پزشکیان گفتم در ایران همین الان حدود 78 هزار واحد صنعتی دارای پروانه فعالیت و بهره‌برداری وجود دارد. به همین میزان هم جواز تأسیس داریم که با تولید همراه نشده است. آیا نهادی در کشور نباید میزان تولید، مصرف و صادرات ما را تطبیق دهد و از صدور مجوزهای جدید در موارد غیرضرور جلوگیری کند؟ می‌دانید منظورم چیست؟ مثال می‌زنم. مثلاً اگر ما امروز 10 کارخانه تولید یک نوع لفاف و بسته‌بندی خاص داریم که با 50درصد ظرفیتشان درحال فعالیت هستند، چه دلیلی دارد ما برای احداث یک کارخانه دیگر در همین حوزه مجوز بدهیم؟ این مجوزهاست که منابع محدود کشور را تبدیل به مشتی آهن و آجر می‌کنند که به زمین پیچ می‌شوند، اما ماحصل آن به جای تقویت تولید، آسیب زدن و کاستن از ظرفیت تولید همان 10 کارخانه قبلی است.

امروزه هیچ نیازسنجی در کشور وجود ندارد که براساس گزارش آن ما بدانیم مثلاً‌ چند کارخانه ماکارونی نیاز داریم، چند کارخانه تولید محصولات بهداشتی، خودروسازی یا تولید بتن می تواند پاسخگوی نیاز ما باشد و به طور خاص، چند کارخانه چاپ و بسته بندی می‌تواند نیاز صنایع ما را برطرف کند. همین الان که ما بیش از 20 هزارمگاوات کسری برق داریم، بازهم داریم پروانه‌های جدید صادر می‌کنیم تا فضاهای صنعتی جدید ایجاد شود. بالاخره منابع بانکی ما، زیرساخت‌های انرژی ما و مواد اولیه تولید داخل ما محدود است. همان واژه‌های بزک کرده که گفتیم، اینجا هم وجود دارد و مشکل ساز است.

می گویند «نمی‌شود جلو سرمایه‌گذاری را گرفت». می بینید؟ این حرف ها خیلی زیباست اما در عمل، همین سرمایه‌گذاری‌های غیرهدفمند است که بحران‌ساز می‌شود. ما نمی‌گوییم جلو سرمایه‌گذاری را بگیرید، می‌گوییم آن را هدفمند کنید؛ یعنی یک سطحی از دانش مدیریتی به وجود بیاید که نیاز را تعریف کند، سرمایه و موجودی را تعریف کند و براساس آن، سرمایه را هدایت کند. مثلاً وقتی در این استان، پنج واحد صنعتی پیشرو در حوزه ارائه یک نوع بسته بندی خاص وجود دارد که به طور کامل، نیازهای موجود را پشتیبانی می‌کند، اگر واحد ششم خواهان کسب مجوز فعالیت بود، آن وقت باید با سرمایه‌گذار جدید توافق شود که اگر اصرار بر راه‌اندازی کارخانه جدید داری، زمین آن واحد با خودت است، تأمین برق و گاز فعالیت تو باید خصوصی باشد و مهم‌تر از همه، بازارهای هدف صادراتی هم از ابتدا مشخص باشد.

مواردی که در سخنان شما مشهود است و مصادیقی که فعالان صنعتی مثال می‌زنند، همگی خیلی بدیهی، منطقی و قابل درک است. یعنی مسئولان تصمیم گیر و نهادهای سیاست‌گذار این چالش‌ها را نمی دانند یا اراده‌ای برای رسیدگی وجود ندارد؟

عدم اهلیت مدیران تصمیم‌گیر در نظام اقتصادی بزرگ‌ترین چالش امروز ماست. به همین دلیل، ما فقط به یک گزاره می‌رسیم؛ اینکه این حجم از نادانی در حوزه اقتصاد دور از ذهن است. واقعاً این حجم از تصمیمات متناقض که حتی باهم تعارض منافع دارند، غیرقابل باور است. اینکه نه فقط مدیران صنایع ما بلکه حتی عموم مردم می‌توانند کاستی‌ها را درک کنند اما در مجموعه‌های وزارتی و در مجامع حاکمیتی با آن همه مشاور و معاون و پژوهشگاه و خدم و حشم، ظرفیت درک چالش‌ها وجود ندارد، ما را فقط به یک نتیجه می‌رساند که شاید در حوزه اقتصاد، برخی صندلی‌های ما شرطی است. یعنی برخی عامدانه به دنبال سنگ‌اندازی هستند. به هر حال، این حرف حقی است که بگوییم این حجم از نادانی باورنکردنی است؛ زیرا از اساس امکان ندارد نفهمند. وقتی شما میلیون‌ها مترمکعب کمبود گاز دارید، کمبود برق و گازوئیل دارید، منابع بانکی به صورت قطره چکانی به تولید تزریق می شود و هزاران مشکل دیگر، نباید یک بررسی جامع بکنید که موجودی ما چیست، نیازهای ما کدام است و چالش‌ها چه مواردی است؟ این‌جاست که دوباره بحث آن روکش‌های قشنگ و واژه‌های بزک کرده مطرح می‌شود. به همین دلیل است که می‌گوییم این موارد تیشه به ریشه صنعت و اقتصاد می‌زند.

باور مهم در جریان اقتصادی امروز مملکت ما این است که کارخانه‌ها، چاپخانه‌ها و واحدهای تولیدی را سرمایه ملی بدانیم. من دوست دارم در این حوزه برای شما و مخاطبانتان چند مثال بزنم. آقای ایمانی مدیرعامل چینی مقصود چندسال قبل فوت کردند، حاج آقای هاشمیان از صنایع کاغذی گلریز فوت کردند، آقای پیروزه‌پور آجیل عدالت فوت کردند. از پیشتازان و صاحبان نام‌های سرشناس صنعت چاپ نیز به شکل مشابه وجود دارند، از مردان بزرگی که در سال‌های قبل فوت کرده‌اند. با این حال، می بینید واحدهای صنعتی آن‌ها هنوز برپاست. چرا این‌طور است؟ این موضوع به وضوح ثابت می‌کند که این واحدهای صنعتی، سرمایه ملی هستند. حاکمیت اجازه ندارد این دستاوردهای بزرگ و منابع ملی را به نابودی بکشاند. این کارخانه‌ها به مردم و مملکت تعلق دارد و نابودی آن‌ها مصداق عینی تضییع بیت‌المال است. همان‌طور که حاکمیت مسئول حفظ محیط زیست است چون این محیط زیست، سرمایه ملی است، این کارخانه‌ها، چاپخانه‌ها و واحدهای صنعتی هم سرمایه ملی هستند. فقط نیاز به دلسوزی داریم، دلسوزی به همراه اهلیت مدیرانی که دغدغه‌مند باشند. برای تاب‌آوری در بحران‌ها، خودکفایی، استقلال و اراده صنعتگران شرط است، اما برای حل بحران‌ها، همه چیز به مدیران برمی گردد.

مدیر

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *